هنوز خبری نشده...

دوستان خوبم...هنوز تماسی باهام نگرفته..لطفا 


سوال نکنید....مطمئن باشید تماس گرفت بهتون خبر میدم


و اگر اجازه داد ، با جزئیاتش براتون مینویسم...فعلا


که سه بار توی وبلاگش برای پیام خصوصی گذاشتم و شماره ی اصلیم


رو براش گذاشتم...منتظرشم....فکر کردن به صداش بند بند وجودم رو


میلرزونه ، تو این لحظه برای یکی مثل من ، فکر کردن به صداش مثل


احساس بوسیدن لبهاشه...ببینید چقدر دلم تنگ شده...

نظرات 3 + ارسال نظر
تلاله شنبه 21 تیر 1393 ساعت 20:49

منم ذوق زده شدم . کاملا درکت میکنم .
ولی حیف که کسی برای من به در نمیکوبد

نوبت شما هم میرسه به امید خدا....

mehrab شنبه 21 تیر 1393 ساعت 17:50 http://www.mehrabkamali.blogsky.com

movafagh bashid

مرسی....

روزی قلب زنی را لمس کردم

که همه ی مردم شهر

تن او را لمس کرده بودند!

زن از تمام آن ها گریخت

به آغوش من پناه آورد...

و من همان جا

در همان لحظه فهمیدم

فاصله ی بین رفتن و ماندن

گاهی در تفاوتِ لمس کردن است!

خیلی قشنگ بود...دوستش داشتم...مرسی..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.