آخه به تو چه ؟

-         من از قاشق دهنی حامد نمیخورم...میرم یه قاشق دیگه میارم...

همین دو کلمه حرف نازنین کافی بود که مامان حامد رنگ و وارنگ بشه...وقتی نازنین برگشت سر سفره ، ازش پرسید:

-         مامان ! نازنین جان ! مگه شما با حامد زن و شوهر نیستین ؟

-         بله که هستیم مامان جان...

-         خب ! چرا از قاشق حامد استفاده نکردی؟

-         وا مامان !! چه ربطی داره ؟ من دلم برنمیداره که از قاشق دهنی کس دیگه ای استفاده کنم...

-         حامد که کس دیگه نیست..شوهرته...بالاخره شما که باهم !!؟؟(بقیه حرفش رو خورد چون بقول خودش مجرد هم سرمیز نشسته بود )

حامد رو کشیده کنار:

-         شما مگه باهم نمیخوابید؟رابطه ی بین اتون سرده مگه؟

-         (حامد رنگ به رنگ شده) نه مادر من ! میخوابیم..رابطه امون هم خوبه ..

-         پس چرا از قاشق تو نخورد ؟ نکنه از اون دختراست که تو رابطه اتون خیلی!!؟؟!! (بازم بقیه حرفش رو خورد ، چی میخواست بگه به پسرش ؟ مثلا میخواست حریم رو بشکنه بپرسه نازنین برات فلان کار رو نمی کنه یا تو باهاش فلان کار رو نمیکنی؟بد فرم مونده بود)

-         مامان ! اون چه ربطی داره؟

-         خیلی هم ربط داره...

و این شد شروع یه دعوای خاموش ولی عمیق...خاموش چون نمیشد وارد حریم خصوصی یه زوج تازه ازدواج کرده شد و عمیق چون مامان حامد دلش میخواست به پسرش در تخت خواب خوش بگذره...

حالا یکی پیدا بشه که بیاد به این مامان حالی کنه که آقا جان ! در لحظه ی س**ک*س که طرف اوج هیجانات رو داره تجربه میکنه ممکنه هزارتا کار برای رضایت همسرش (دوست دختررش، عشق اش ، پارتنرش) انجام بده که هم خودش لذت میبره و هم طرف مقابلش ولی یکصدم اون کارها رو هم در حالت معمولی انجام نمیده...اصلا دلیلی نداره انجام بده..آخه ..وز چه ربطی به شقیقه داره؟تو چیکار به اطاق خواب اونا داری؟ حتی مزخرف ترین آدمها هم تو سه ماهه اول زندگی مشترکشون اطاق خواب گرمی دارند....اطاق خواب و داستانهایی که توش میگذره یه جریان دو سویه اس که میتونه باعث بشه آدمها هنگام ورود به این عرصه( چه لغت گنده ای واسه بیست دقیقه کار!! عرصه ؟؟!!!) عوض بشن و اصولا یکی دیگه بشن..شاید کارها و فداکاریها(بازم یه لغت گنده ی دیگه !! فداکاری!!؟؟) یی از خودشون نشون بدن که هیچ وقت به ذهن کسی نرسه...(بهتره تا کار به حماسه نویسی نکشیده ، بحث رو تموم کنم )

پی نوشت:

من اگر نیکم ، اگر بد                               تو برو ، خود را باش

نظرات 5 + ارسال نظر
نسیم یکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت 23:53

یه چیز میگم فوش ندید. ولی احتمالا خانمه زیاد باهوش نیست. آقا جان شماها دارید خصوصی ترین باکتری های بدنتون رو به هم انتقال می دید، اون وقت سر فلور نرمال دهن، حالش به هم می خوره؟ آدم ها وقتی با هم زندگی کنند، بعد از یه مدت فلور نرمال دستگاه گوارششون مثل هم میشه. من اصلا نمی فهمم سر چی این حرفو زده. و صد البته به کسی هم ربطی نداره.

کامنت جالبی بود و خوشم اومد...مرسی...فحش واسه چی؟

تلاله شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 11:38

بله بسیار ممنونم
ممنون

شیدا جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 01:05 http://sheyda56nc.blogsky.comا

به تو چه کس چه کند هر چه کند کس, به تو چه

شاهکااااار

واقعا....دمش گرم...

تلخک بانو پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 20:35

حالا یک درصد تصور کن این مادر شوهر عزیز با این عروس توی یک عمارت زندگی کنند

بعضی چیزها رو حتی تصور هم نمیشه کرد...

تلخک بانو! پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 16:22 http://dar-yad.blogfa.com

بابا قاشق چه ربطی به اتاق خواب داره خو؟
ای داد بی دود
ای وای از بعضی مادر شوهرا

همینو بگوووووووووووووووووو...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.