به محض اینکه جاگیر شدیم تو ماشین و شروع به حرکت کردیم
گفتم :
- بچه ها یه خبر خوب دارم...
- چی ؟
- ساغر پیغام گذاشته برام و شماره ی موبایلم رو خواسته.میخواد
بهم زنگ بزنه...
هر دو تا خواهرام کلی خوشحال شدن و بخصوص بزرگه که خنده های جانانه ای
سر میداد...بهم تبریک گفتن...فکر کنم اونا هم مثل من منتظر تماسش هستن..