هانی همون HNY خودمونه دیگه ؟(2)

-        من حوصله ام سر رفته ! تو کجایی؟

معنی این جمله رو میدونستم.گوشی جدیدم رو که اینهمه براش شوق و ذوق داشتم و هرکی میدیدش مدل و رنگش رو تحسین میکرد ، رها کردم لای کاغذهای پراکنده روی میز. ماگ نسکافه ام رو هورت کشیدم .بعضی وقتها آدم تو تنهایی دلش میخواد کارهای ممنوعه انجام بده.(اینو کجا خونده بودم ؟ .....اوم !! یادم نیست !) بهرحال کار ممنوعه ی من هم هورت کشیدن بودن ! دوباره صدای پیام تلگرام اومد .این یعنی یه پیام از کسی که دو حالت بیشتر نداره : یا خودم سایلنتش نکردم ، مثل سارینا و اعضای خانواده ام و چنتا از دوستام یا یه شخص تازه اس ! این شخص تازه که فقط به دنبال یه حس قوی ، منتظرشم ، باعث شده که زنگهای گوشیم برام اهمیت داشته باشه. چرا؟ مگر این شخص تازه کیه ؟ نمیدونم . چه شکلیه ؟ اونم نمیدونم . چیکارس ؟ چند سالشه ؟ نمیدونم ، نمیدونم...کوفت ! پس چی میدونی ؟ فقط میدونم قراره بیاد و من نگاهش کنم و اون بعد از یه مکث کوچیک ، یه لبخند دلنشین ، بگه باشه ! بریم اتوبان گردی ! فقط میدونم قراره بیاد و من یه فشار کوچیک به دستش بدم و اون بدون مکث ، گونه ام رو ببوسه ! حتی براش یکی دو تا کادوی کوچیک هم خریدم و یه جایی قایم کردم ! همچین موجود متوهمی هستم من !!! قراره فقط یه پیام یه کلمه ای تو تلگرام بده با این مضمون : بریم ؟ ، و من بگم کدوم رستوران نفسی ؟ قراره نصفه شب هرکس تو اطاق خودش ، تو خونه ی خودش ، راس یه ساعت (مثلا سه و سی و هفت دقیقه صبح ) از خواب بلند شه و گوشیش رو چک کنه و ببینه : عه ! همزمان آنلاین شدیم !

قراره دیگه کتاب که میخرم ، دو جلد از هر عنوان بخرم ، قراره ایندفعه برگای پاییزی اصفهان با هجوم دو جفت بوت واکس خورده مواجه بشن ! قراره....قراره ...قراره ....

به امید همین قراره ها ، گوشی رو باز میکنم ، ساریناست :

-        میای دنبالم بریم بیرون ؟ من حوصله ام سریده !(منظورش اینه که حوصله اش سر رفته )

-        بابا جان ! ما که صبح سه ساعت و نیم داشتیم دور دور میزدیم ، الان چیزی وقت نیست تو اومدی خونه !

سریع جواب میده :

-        اوکی ! بای !

مثلا قهر کرده ! از خدا پنهان نیست ، از شما چرا پنهان باشه ، به تخمم نیست ! من حوصله ی این لوس بازیا رو ندارم ! نگاهم میفته به بالای صفحه ای که اسمش نوشته شده و جمله ای که بعضی ها حاضرن براش جون بدن رو می بینم : Sarina is Typing….

-        تو که همیشه (جمله قطع میشه ، احتمالا ادامه در سطر بعد خواهد بود ، احتمالا میخواد یه دعوای بچه گانه درست کنه و کلی لوس بازی و عشوه خرکی و کلی ناز و ادا که چرا اونموقع که من گفتم نیومدی دنبالم بریم بیرون و هزار تا احتمال مزخرف دیگه !)

بهترین راه رو در کسری از ثانیه انتخاب میکنم ،  اسمش رو تاچ میکنم و سریع گزینه ی بلاک Block رو انتخاب میکنم ....بنظرم این پسر جوان خوش تیپی که بعنوان صاحب اصلی شرکت سازنده ی تلگرام عکسش همه جا هست ، یا آدم خیلی باهوشیه یا گرگ بارون خورده ی درست و حسابیه ! چون بهترین راه رو برای فهماندن حرفت به کسی که ده بار یه جمله رو براش به طرق مختلف معنی کردی ، طراحی کرده : بلاکش کن !

پی نوشت : بیرحم نیستم ! علاقه ی زیادی هم بهم نداره که بگم یه عاشق دلخسته رو دارم اذیت میکنم چون اگر عاشق بود حتما شرایط رو درک میکرد ، یه بچه لوس بیکاره که بدش نمیاد تمام اوقات بیکاریش رو من با ماشینم در خدمتش باشیم و اون بشینه رو صندلی شاگرد و  هی حرف خاله زنکی بزنه ، هی چرت و پرت بگه ، هی دری وری بگه ، هی زر بزنه ، هی زر بزنه ، هی زر بزنه و تو هم تحمل کنی ...برای چی تحمل کنم؟ برای اینکه احتمالا یه روزی بتونم باهاش بخوابم؟ اوه هانی ! اصلا بهش فکرم نکن ! ....

پی نوشت دوم : چرا هی زر میزنه ؟ چرا حرفاش برام جالب نیست ؟ واقعا فکر میکنی بین دو تا آدم که یکیشون (من ) بیست تا آهنگ رو ، روی پخش ماشین جابجا میکنه  تا برسه به اشارات نظر میلاد درخشانی ، با کسی که (اون ) وسط خود آهنگ اشارات نظر ، یهویی میپرسه :

-        ساسی مانکن نداری ؟

حرفی برای گفتن باقی میمونه ؟

پی نوشت سوم : قضاوت نمیکنم ها ! یعنی نمیگم من باکلاس ، من چیز فهم ، من خاص ولی اون مثلا خز و خیل !!! نه ، نه نه ! اصلا ! مثال رو زدم تا تفاوت دو دنیا رو درک کنی !

نظرات 7 + ارسال نظر
مهرنوش پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 18:17

اصلا همش تخصیر این اشارات نظر لههههنتیه!لههههنتی!
پ.ن: خدا وکیلی این تحفه ها رو از قوطی کدوم عطاری پیدا می کنی مااادر؟!!!!؟
پ.ن2:یه کم صبر کن.اونی که قراره بیاد از اوناست که با لب خاموش سخن می گوید...

عاشق پی نوشت دوم ات هستم ، چون میدونی که چقدر حس هامون شبیه همه و دقیقا میدونم چی میگی و دقیقا منتظرشم و دقیقا همین اتفاق میفته و ...مرسی ببوس اونی رو که میدونی چقدر دوستش دارم :کاوه رو میگم...

saliwan سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 10:57

همون قضیه
two hearts ... different worlds عه

این خیلی خوبه که پایینش نمیاری

مرسی...

تلاله دوشنبه 3 اسفند 1394 ساعت 08:16

مشکل اینه که جوانای ما اصلا کتاب نمیخونن .هیچ اطلاعاتی از تازه های منتشر شده و نویسنده ها و شاعران معاصر ندارند .
کمتتر کسی هیوا مسیح رو میشناسه .کمتر کسی میدونه در زمان های دور هوتن نجاتی بوده که بخاطر سختی های دوران خودش رو کشت
مهران به قول یه نفر که نمیدونم کیه
ملتی که کتاب نمیخونند تاریخ براشون تکرار میشه
واقعا تا کی باید تکرار شه این تاریخ دایره وار لعنتی

تاریخ و مجموعه ی وقایع دورانها تا زمانی برای افراد یا ملتها یا جوامع تکرار میشن که درسی که باید از اون وقایع بگیرن رو نگرفته باشن. درست مثل دانشگاه که تا زمانی که درس ات رو یاد نگرفته باشی ، نمیتونی پاس اش کنی و درسهای قشنگ تر و بهتر یاد بگیری.

تبسم یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 20:31 http://tabasomshadi.blogsky.com

شاید نظرم به نظرت عجیب بیاد.
جدا از شخصیت و رفتار اون دختر خانم و سن و سالش باید بگم دختر ماجرا مدلی رفتار کرده که غالب مردا خواهانش هستن.

واقعیت جامعه ما هانی پسنده.

چه خوب شد رابطه ای که ادامه اش رو صحیح نمی دونستین قطع کردین.

واقعا الان مردای جامعه ی ما اینطوری می پسندن ؟ تمام وقتشونو با یه دختر تو کافی شاپ یا دور دور با ماشین بگذرونن؟ زرشک ! پس اینهمه کتاب و مقاله برای کی چاپ میشه ؟ کی اینا رو باید بخونه ؟ اینهمه کار خوب و مفید که رو زمین مونده رو کی انجام میده ؟

ulduz یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 16:58

:)) بامزه بود!
صفحه فیس بوک فعال اگر دارین آدرسش رو میشه اینجا بزارید؟

صفحه ی فیس بوک که دارم ولی فعال بودنش کاملا بستگی به وضعیت وی پی انی که میخرم داره....تو اون هفته یه وی پی ان خوب میگیرم و آدرسشو براتون میذارم...

تلاله یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 13:44

بی تعارف
منم کنجکاو شدم

در مورد ؟؟

سحرررررررررررررر یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 00:29 http://maloosak.69.mu

بدون تعارف عرض کنم سایت خیلی خوبیییییییی دارین
6518

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.