دوستان خوبم...هنوز تماسی باهام نگرفته..لطفا
سوال نکنید....مطمئن باشید تماس گرفت بهتون خبر میدم
و اگر اجازه داد ، با جزئیاتش براتون مینویسم...فعلا
که سه بار توی وبلاگش برای پیام خصوصی گذاشتم و شماره ی اصلیم
رو براش گذاشتم...منتظرشم....فکر کردن به صداش بند بند وجودم رو
میلرزونه ، تو این لحظه برای یکی مثل من ، فکر کردن به صداش مثل
احساس بوسیدن لبهاشه...ببینید چقدر دلم تنگ شده...
منم ذوق زده شدم . کاملا درکت میکنم .
ولی حیف که کسی برای من به در نمیکوبد
نوبت شما هم میرسه به امید خدا....
movafagh bashid
مرسی....
روزی قلب زنی را لمس کردم
که همه ی مردم شهر
تن او را لمس کرده بودند!
زن از تمام آن ها گریخت
به آغوش من پناه آورد...
و من همان جا
در همان لحظه فهمیدم
فاصله ی بین رفتن و ماندن
گاهی در تفاوتِ لمس کردن است!
خیلی قشنگ بود...دوستش داشتم...مرسی..