باش تا صبح دولتت بدمد...

یکی از دوستای خوبم یه کامنت گذاشته ، صلاح دیدم اینجا جوابش رو بدم ، مینو (وبلاگ : عاشقانه های مینو ) محبت


کرده و یه کامنت به این مضمون گذاشته:


اینکه یه نفر بهت بگه “مواظب خودت باش” 

حس خوبی داره 

اما بهتر از اون وقتی هستش که یه نفر بهت میگه 

“نگران نباش من باهاتم”.


------------------------------------


بارها این جمله ی آخری رو شنیدم و در جوابش هم همین جمله رو گفتم که :


منم همینطور عزیزم ! منم باهاتم ...


ولی همشون تا جایی که منافع اشون ایجاب میکرد ، موندن و بعدشم به سرعت برق و باد


ناپدید شدن ، گویی که اصلا از روز ازل نبودن تو زندگی من 


و من ساده و احمق تا مدتها بعد از رفتنشون نگرانشون بودم و " باهاشون " بودم ، البته با خیالشون و یادشون...

یک عاشقانه ی سیاه...

میخندی و میگویی:

-         هفت بار ؟؟ امکان نداره... 

ادامه مطلب ...

پوستواره...

و اکنون از تنهایی خویش


طنابی می بافم


تا به دار کشم


برهنه پوستواره ام را


که بدانی


من همین بودم


توده ای از گوشت و پوست


با روکشی از احساس


آنگاه که تو 


در پی رنگ بودی و درنگ...


چقدر زود دیر میشود...آری..چقدر زود دیر میشود....


معتاد تو شدم...

دیگر قهوه تـُـرک دم نمی کنم 


رنگ چشم های توست 


سیگــــار روشن نمی کنم 


طعم لب های توست! 


آتش بـپا نمی کنم 


تصویر نگاه های توست! 


من به قهوه،سیگـــار،آتش معتادم! 


نمی توان تو را ترک کرد نفسم...